سجل



بدون خطر لو رفتن داستان.

وسط صحبت‌هامون دکتر گفت که چهارشنبه نیستم، زین جهت بین بلیط‌های ساعت 6 یا 8:30 جشنواره فیلم فجر یکی رو حلال کنین بره، من و صبا هم بر مبنای ایام خوش آن بود که با دوست به سر شد وگرنه 6 یا 8:30 که فرق نداره بلیط‌های ساعت دومی رو انتخاب کردیم. خلاصه دیروز با بلیط‌های که تو جشنواره به‌سان نشان حاکم بزرگ می‌مونن داشتیم سالن سینما رو به قدوم خودمون متبرک می‌کردیم که متوجه شدیم نوبت اکران فیلم حمال طلاست!

به واقع هنوز فیلم شروع نشده بود که بازی‌ها تو ذوق زد، یکم که گذشت سر و ته ماجرا دستمون اومد و مشخص بود آخرش چی میشه. یکم دیگه که گذشت دیدیم نه نمیشه! اینجا شروع کردم به فحش دادن به عوامل فیلم (آره دیگه شروع کردم! یعنی توقع دارین صبا همچین کار شنیعی رو انجام بده؟! D:) بعد دیدیم دستمون به عوامل فیلم و این چیزا که نمی‌رسه ولی به باعث و بانیش که می‌رسه، خلاصه از ما sms تهدید آمیز از دکتر فقط خنده!

 فیلم کنش دو آدم ناموفق در زندگی نسبت به ماجرای اتفاق افتاده رو بازگو می‌کنه. گره داستانی یک چیز کاملا معمولیه، پذیرش راه‌حل برای باز کردن گره داستانی اصلا قانع کننده نیست و همه چیز هم به شدت قابل پیش‌بینیه. و به شدت معتقدم کسی که کار بلد نیست همچین پایانی رو برای فیلمش در نظر می‌گیره. کلا سوالم اینه! باشه، قبول! فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان عقلشون پاره سنگ برداشته بود؛ اون داورهای جشنواره چغندرن یا هویج که همچین فیلمی اجازه ورود به بخش سودای سیمرغ جشنواره رو بدست میاره؟! به واقع نامزد تمشک طلایی در تمامی آیتم‌‌ها برازندشه. خلاصه شما ببین چقدر فیلم هیچی برای گفتن نداشت که می‌خوام از این تریبون هم استفاده کنم و بگم: دکتر مگه نبینیمت! D:

آخرین خلاصه هم اینکه، احیانا اگه این روزها برا دیدن هندونه‌های دربسته جشنواره میرین، حتما با کسی باشین تا 11 شب با فلافل زدن فجایع این مدلی رو بشورین ببره.


پ.ن: هم‌چنان خراب اون یه عده‌ام که بعد تموم شدن فیلم دست زدن :/


 

 

اینجا خانه امن من است، اینجا تنها جایی است که می‌توانم اعلان عمومی کنم که بیاید با هم دلبری ابی را ببینم، بگویم الحق و الانصاف اگر قرار باشد اوج یک ترانه را کسی بخواند باید به این دقایق اقتدا کند، بگویم بعد ده‌ها بار دیدنش همچنان مات ابهت خواندنش هستم و دنیا یک کنسرت ابی زمانی که این چنین نفس داشت را به من بدهکار است، بگویم می‌بینید چه با قدرت و ابهت اجرا می‌کند؟! حواستان هست چه رندانه مکث می‌کند و بعد ما را با "که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمی‌داند" تنها می‌گذارد؟! بگویم هر آن چیزی که من می‌بینم و حس می‌کنم شما هم تجربه می‌کنید؟! چون از اینکه نمی‌توانم توصیفش کنم لجم گرفته.

اینجا خانه امن من است، اینجا تنها جایی است که می‌توانم بگویم من وقتی این ویدئو را می‌بینم غرق چیزهای که گفتم می‌شوم، غرق آن لحظه‎ای که "بیا با ما که فردایی نمی‌ماند، که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمی‌داند"را گوشزد می‌کند. اینجا تنها جایی است که می‌توانم بگویم بند آمدن کسی نیستم و قرار نیست وقتی "امروز که محتاج توام جای تو خالی است" را می‌خواند من منظوری داشته باشم و خیالم راحت باشد که پذیرفته می‌شود. متوجه‌ منظورم می‌شوید؟! حالا که هستید عجالتا بیاید ابی ببینیم و کیفور شویم.
 
پ.ن: برخلاف آقاگل که با آهنگ خوشحال میشه، برای خر ذوق کردن من ویدئوهای کوتاه این جوری بفرستین. با تشکر :))

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش رایگان بورس رویای هستی puzel طلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد قيمت دستگاه ماينر و خريد ماينر ارزان در سه سوت ماينر simorghiflyi قفس فیلم موکب امامزاده محمد ع نوش آباد برترین مرجع تخصصی ویلا در ایران دانلود آهنگ جدید با لینک مستقیم